بنفشه آفریقایی فیلمی به کارگردانی مونا زندی حقیقی، نویسندگی حمیدرضا بابابیگی و تهیه‌کنندگی علیرضا شجاع نوری، محصول سال ۱۳۹۶ است. این فیلم برای نخستین بار در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. 

بنفشه افریقایی

مشخصات

کارگردان: مونا زندی حقیقی

بازیگران: فاطمه معتمد آریا (شکو)، سعید آقاخانی (رضا)، رضا بابک (فریدون).

محصول سال 1396.

خلاصه داستان 

شکو، زنی میانه سال، با موافقت همسرش رضا، فریدون (همسر سابق شکو) را از آسایشگاه به خانه خود می‌برند تا در خانه از او نگهداری کنند، چون فرزندان فریدون و شکو، با وجود رسیدگی‌های همیشگی فریدون به آنها، از فریدون قهر کرده‌اند و او را در آسایشگاه به حال خود رها کرده‌اند و با توجه به کهولت سن فریدون، به نظر می‌رسد که در آسایشگاه به اندازه کافی به او رسیدگی نمی‌شود. 

با اینکه رضا در ابتدا با این تصمیم شکو موافقت کرده چون این کار را کار خیر و ثوابی می‌دانسته است، وقتی متوجه می‌شود که بعضی اهالی محل از موضوع مطلع شده‌اند، شروع به اظهار نارضایتی می‌کند. همچنین رضا نگران است که فریدون به خاطر کهولت سنش در خانه آنها بمیرد و فرزندان فریدون و شکو از آنان شکایت کنند که چرا پدرشان را بدون اجازه بچه‌ها به خانه آورده‌اند. 

فریدون در اولین روزهای حضور در خانه شکو و رضا، با آنان حرف نمی‌زند و غذا نمی‌خورد. اما اولین بار، وقتی زبانش باز می‌شود که رضا کمکش می‌کند که فریدون که خودش را خیس کرده، خود را تمیز کند، تشک نجس فریدون را با دستپاچگی در حیاط می‌سوزاند و برای تخت فریدون تشک جدیدی می‌گیرد.
 مدتی بعد، حال فریدون بهتر می‌شود به طوری که به رضا پیشنهاد بازی تخته نرد می‌دهد و وقتی رضا مدام از او می بازد، با رضا شوخی‌های خوش دلانه می‌کند و در این اثنا به رضا می‌گوید بهتر است جایش را برای بازی به شکو بدهد که تخنه نردباز قابلی است.

نقد فیلم بنفشه افریقایی رضا که  تا به حال نمی‌دانسته شکو در تخته نرد حرفه‌ای است و به جایش فریدون می‌داند، از این موضوع هم ناراحت می‌شود. به نظر می‌رسد که رضا دوست صمیمی فریدون بوده که پس از جدا شدن فریدون از شکو، عاشق شکو شده و با او ازدواج کرده است، اما آنقدر از این عشق، وجدانش ناراحت شده که می‌خواسته رگ دستش را بزند که در نهایت یادآوری یک آواز عاشقانه او را از این کار منع می‌کند. اما قرار شده فریدون این طور فکر کند که او هیچ آشنایی سابق با رضا نداشته و داستان دوستی صمیمی رضا و فریدون حاصل خیال پردازی‌های فریدون است تا درد جدایی را تاب آورد. 

در 15 سالی که شکو و فریدون از هم جدا شده‌اند، فریدون هیچگاه نخواسته یک بار بچه‌ها را فرابخواند تا دلیل جدا شدن‌شان را برای بچه‌ها توضیح دهند چون به عقیده فریدون، شکو بد موقعی از او جدا شده است.
در عین حال، شکو فریدون را به خانه‌اش آورده که از او نگهداری کند تا به بچه‌هایش یاد بدهد، اگر احترام مادرشان را نداشته‌اند، احترام پدرشان را داشته باشند. 

دوست رضا که برایش تشک تخت فرستاده با سر و صدای زیاد به خانه رضا می‌آید و از او می‌خواهد که بدهی‌اش را بابت پول تشک بپردازد. فریدون می‌فهمد که رضا اوضاع کاری و مالی مناسبی ندارد. او کارت پول خود را به رضا می‌دهد که علاوه بر این بدهی، تمام بدهی‌های دیگرش را هم پرداخت کند. اما وقتی به خواست فریدون، رضا در حال گشتن به دنبال رمز کارت در میان وسایل فریدون است، عکسی کهنه از شکو را لابلای وسایل فریدون می‌بیند و مطمئن می‌شود که فریدون هنوز به شکو علاقه‌مند است.
او به جای اینکه از کارت فریدون استفاده کند، دو گلدان عتیقه را در ازای قرضش به طلبکار می‌دهد. فرشته، برادرزاده شکو می‌خواهد به طور قاچاقی به خارج از کشور مهاجرت کند، اما مادرش، ثریا موافق نیست. فرشته روابط مناسبی با شکو دارد و پیش او در این مورد درد دل می کند.

نقد فیلم بنفشه افریقاییروزی ثریا سراسیمه به خانه شکو هجوم می‌آورد و مسبب فرار دخترش را شکو می‌داند. سپس به پیام گیر تلفن گوش می‌کند و متوجه می‌شود شکو از زمان رفتن فرشته مطلع نبوده است. به هرحال با شکایت ثریا، شکو یک شب در بازداشتگاه می‌ماند، اما از رضا ناراضی است که چرا او را در زندان تنها گذاشته است. رضا که گمان می‌کند مدتی است روابطش با شکو به سردی گراییده و به همین خاطر شکو با آوردن فریدون به خانه، یاد گذشته‌ها را کرده است، شروع به محبت کردن دوباره به شکو و یادآوری خاطرات عاشقانه‌شان می‌کند.
فریدون، از شکو می‌خواهد با ثریا صحبت کند و مقدمات ازدواج فریدون را با ثریا فراهم آورد تا میراث او به هدر نرود و بتواند کار ثوابی انجام دهد.
شوهر ثریا یک قاچاق فروش بوده که 15 سال پیش اعدام شده است. شکو با تردید، اما به اصرار فریدون قبول می‌کند، اما اجرای خواست فریدون را (انگار به خاطر علاقه‌ای که هنوز به فریدون دارد) به تأخیر می‌اندازد. 

یک روز که شکو به خاطر کاری از خانه بیرون می‌رود، متوجه می‌شود که پسر فریدون او را با دعوا و عصبانیت از خانه شکو برده و دوباره به آسایشگاه سپرده است و از رضا هم برای جلوگیری کاری برنیامده است.
شب هنگام، شکو از رضا می‌خواهد که به آسایشگاه بروند و فریدون را با خود به خانه بیاورند تا شکو بتواند به قول صحبت ازدواج برای فریدون عمل کند. اما وقتی به آسایشگاه می‌رسند متوجه می شوند فریدون به علت بد شدن حالش توسط فرزندانش به بیمارستان منتقل شده است. صحنه آخر فیلم، حضور شکو و رضا با خانواده کوچک فریدون بر مزار وی است.

ویژگی‌­های فنی و تکنیکی فیلم بنفشه آفریقایی

عمده این فیلم در فضاهای داخلی و با حضور دو یا سه نفر در کادر رخ می‌دهد و صحنه‌های اندکی، خارجی هستند. فیلم، بیشتر روی روابط میان آدم‌ها به شکلی واقع نمایانه متکی است و همچنین، بر ترسیم موقعیتی که سه شخصیت اصلی فیلم در آن درگیرند.
پس ویژگی‌های فنی و تکنیکی فیلم نیز در خدمت همین بیان واقع نمایانه قرار گرفته است. حتی گاهی حرکت‌هایی از دوربین اتفاق می‌افتد که حرکت‌های اضافی هستند. مثل شبی که شکو و رضا با هم از خانه خارج می‌شوند و دوربین کرین می‌کند و مدتی روی خانه که قاسم داخل آن می شود، می ماند. 

ویژگی­‌های روایی فیلم

مهمترین نکته متفاوت روایی در فیلم «بنفشه ی افریقایی» این است که هدف شکو از آوردن فریدون (همسر سابق خود) به خانه اش، یاد دادن این به بچه هایش است که اگر احترام مادرشان را ندارند، دست کم احترام پدرشان را داشته باشند (به گفته ی خود شکو). 

همسر فعلی شکو (رضا) هم ابتدا با او همراه می شود به این خاطر که دوست دارد کار ثواب کند. اما به تدریج که با عرف سنتی جامعه مواجه می‌شود و پس از اینکه می‌فهمد چیزی از علاقه قدیمی میان شکو و فریدون، همچنان وجود دارد در رفتارهایش کژتابی هایی پدیدار می‌شود. اما نه شکو می خواهد حرفی از علاقه باقیمانده میان فریدون و خودش به میان آورد نه رضا می‌خواهد در این مورد چیزی به روی شکو بیاورد و به جایش تلاش می‌کند علاقه ی خود را به شکو بیشتر نشان دهد. 

روایت فیلم هم بر بستر همین پیچیدگی‌ها در رفتار و گفتار پیش می‌رود و بخش مهمی از قابل تأمل بودن روایی فیلم را می‌سازد. ترفند روایی متفاوت دیگر فیلم به جایی برمی گردد که شکو، فریدون و رضا روایت هایی از گذشته و حال را بیان می کنند که هیچ وقت معلوم نمی شود که خیالی است یا واقعی است و چون این ترفند در بستر بازی هایی متعلق به جوانی های عاشقانه آنان شکل می‌گیرد و تا زمان حال امتداد می‌یابد، این ترفند کارکرد مناسب خود را در روایت می یابد.
مثلاً در جایی می بینیم که فریدون و شکو از بیرون جوانی را می بینند و در مورد او که با چتر خیس و کفش گلی از جایی می‌آید خیال پردازی می‌کنند. در جای دیگر فریدون ابراز ناراحتی می کند که شکو او را ترک کرده و بعد، با بهترین دوست فریدون ازدواج کرده اما شکو بعداً کتمان می‌کند و می‌گوید شکو بعد از جدایی از فریدون با رضا آشنا شده و آنچه فریدون می‌گوید، حاصل تخیلاتش است که بتواند جدایی از شکو را تاب آورد.
اما در جای دیگر، رضا حین واکاوی خاطراتش می‌گوید که عاشق همسر سابق دوستش شده و قصد داشته رگش را بزند و معلوم نمی‌شود این هم ناشی از تخیل رضاست یا واقعیت. نوع برخوردهای فریدون و رضا هم، گاهی که شوخ و شنگ است، نشان از صمیمیت و دوستی دیرینه دارد و گاهی که عبوس و سرد و مبادی آداب است، بر ناآشنایی قبلی شان دلالت می کند.

فیلم «بنفشه ی افریقایی» بنا بر مثلث پیرنگ رابرت مک کی،  شاه پیرنگ (طرح کلاسیک) است. قهرمان یکه (شکو)، روابط علت و معلولی، واقعیت یکپارچه، پایان بسته، زمان خطی، کشمکش بیرونی و قهرمان فعال، ویژگی‌هایی است که فیلم «بنفشه ی افریقایی» دارد و از ویژگی های شاه پیرنگ است. هرچند به نظر می‌رسد که در بعضی موارد مثل قهرمان فعال یا کشمکش بیرونی، فیلم گاهی کندتر از حد معمول فیلم کلاسیک عمل می‌کند.

نقد فیلم بنفشه افریقایی

اهمیت فیلم در میان فیلم‌های دیگر کارگردان

مونا زندی حقیقی غیر از فیلم «بنفشه افریقایی» فقط یک فیلم سینمایی دیگر ساخته است که «عصر جمعه» نام دارد که آن فیلم هم به موضوعی با محوریت آسیب‌های خانوادگی در سطوح محدود می‌پردازد.

بیشتر بخوانید:

بدون تاریخ، بدون امضا؛ نمایش نوعی خاص از نیکوکاری

اهمیت فیلم برای نمایش و نقد در خیر ماندگار

شاید مهم‌ترین نکته از منظر «کار خیر» در فیلم «بنفشه آفریقایی» آن چیزی است که فیلم در پیرنگ صریح خود آن چنان به آن نمی پردازد، اما آنچه در پیرنگ صریح دارد دلالت بر پیرنگی ضمنی دارد که می توان آن را در بحث و بررسی، بسط داد: فریدون از یک مرکز نگهداری سالمندان به خانه ی شکو و رضا می آید. نگهداری از سالمندان (فارغ از اینکه مرکز نگهداری دولتی باشد یا خصوصی؛ هرچند با توجه به تجربه های زیسته مان می توانیم تشخیص دهیم که مرکز دولتی است) یک کار خیر سازمان یافته است.
 اما فریدون، از این مرکز که به خانه ی شکو و رضا می رود، اول روی ویلچر نشسته است، حرف نمی‌زند، غذا نمی‌خورد و شب ادراری دارد. چیزهایی که به مرور در فریدون بهبود می یابند. کم کم بهتر و بهتر راه می رود، حرف می زند، با اهالی خانه شوخی می‌کند و اساساً شخصیت خوش مشربی پیدا می‌کند و در نهایت میل به ازدواج و ادامه یک زندگی سالم پیدا می‌کند. همه این‌ها از این نشأت می‌گیرد که فریدون در مرکز نگهداری سالمندان، دچار مشکلات فراوان روحی بوده است. 

بخشی از این مشکل روحی به این برمی‌گردد که پسران فریدون (که چنانکه شکو می‌گوید، برای فرزندانش سنگ تمام گذاشته است) او را در خانه ی سالمندان رها کرده‌اند به جای اینکه خودشان وظیفه ی نگهداری از او را به جا آورند.
اما بخش مهمی از این مشکل هم به این بازمی‌­گردد که در مرکز نیکوکارانه ی نگهداری از سالمندان برخوردهایی در شأن  افرادی پر سن و سال، با آنها نمی‌شود.

 این را می‌توانیم از رفتاری که فقط به شکل گفتار روی تصویر بر سر در مرکز سالمندان از کارمند این مرکز سر می‌زند ببینیم:
شکو و رضا رفته اند تا فریدون را دوباره از مرکز به خانه بیاورند اما کارمند مرکز با بی تفاوتی و سردی و با گفتاری بی ادبانه می‌گوید فریدون حالش بد شده و خانواده‌اش او را به بیمارستان برده‌اند و سپس می‌گوید:
بفرمایید! یعنی شکو و رضا را که تنها افراد دلسوز برای فریدون نشان داده‌اند از مرکز بیرون می­اندازد. یعنی برای این مرکز نیکوکاری، فریدون به عنوان یک انسان سالمند، تقریبا هیچ اهمیتی ندارد و آنها تنها به فکر گذران بی دردسر امور روزمره‌شان هستند.

اما غیر از این مرکز اجتماعی نیکوکاری که کارکردهایی برخلاف کارکردهای تعریف شده‌اش دارد، بحث کار خیری هم که شکو و رضا هم در حق فریدون می کنند، مطرح است و پیچیدگی های نیکوکاری در اینجا مطرح می شود و فیلم را دارای ارزش‌های خاص خود می کند.
مثلاً اینکه شکو قصد انجام کار خیر دارد (می خواهد از این پیرمرد تنهامانده مراقبت کند) اما هدف دیگرش این است که به بچه هایش یاد بدهد احترام پدرشان را داشته باشند (که البته این هم یک نیکوکاری به مفهومی دیگر است)، با این حال پیچیدگی از آنجا بیشتر در کار وارد می شود که احساس می‌کنیم شکو همچنان به فریدون علاقه‌مند است و کار خیرش از علاقه ی شخصی­اش به فریدون نیز برمی خیزد. 

همچنین، رضا در ابتدا قصد انجام کار خیر دارد. بنابراین تن به کاری می‌دهد که عرف، در وهله اول نمی‌پذیرد. غیرت مردانه در فرهنگ سنتی اصولا نمی‌تواند قبول کند که مردی با همسر سابق زنش در یک خانه زندگی کند و حتی از آن همسر سابق مراقبت هم بکند، هرچند به نظر برسد که این دو مرد در سابق، رفاقت قدیمی‌ای هم داشته‌اند (البته، ابهامی که فیلمنامه نویس به عنوان یک نوع ترفند ویژه در داستان وارد کرده و بعضی چیزها را اجازه نمی‌دهد واقعیت یا خیال بودنش مشخص شود، اجازه هم نمی‌دهد که دقیقاً مشخص شود فریدون و رضا قبلاً با هم دوست صمیمی بوده اند یا خیر). 

وقتی رضا می‌فهمد که مردم بیرون از خانه هم موضوع را فهمیده‌اند، این مسایل عرفی و سنتی او را بیشتر ناراحت و در همراهی با همسرش در انجام کار خیر مردد می‌کند. اما این تردید وقتی وارد مرحله ی جدیدی می‌شود که رضا متوجه می‌شود همچنان علاقه ای میان فریدون و شکو وجود دارد. بنابراین انجام کار خیر از سوی رضا و شکو با پیچیدگی‌های روایی همراه می‌شود که فیلم را قابل تأمل می کند. 

در مورد شخصیت شکو، این ویژگی نیکوکاری به عنوان خصیصه عمومی‌اش در قبال افراد دیگر نیز مورد توجه داستان فرعی فیلم، یعنی ماجرای فرشته و تلاشش برای مهاجرت غیرقانونی است که عوارض حمایت شکو از فرشته به عنوان کار خیر نیز به بازداشت شبانه او و ماندنش در زندان منتهی می‌شود و رضا در این مورد هم معتقد است شکو باید یک شب در زندان بماند تا در کار خیر، زیاده روی نکند.
با این حال، در نهایت به نظر می‌رسد همین میل به نیکوکاری است که تعادلی در جهان داستان پدید می‌آورد. به خصوص وقتی فریدون قصد می‌کند با زنی بیوه (ثریا) ازدواج کند تا هم هوای علاقه گذشته از سر خودش و شکو بیفتد (البته به طور ضمنی) هم فریدون کار نیکی برای زنی تنها انجام داده باشد (البته اینکه خود آن زن چنین چیزی را می‌خواهد یا نه، یا اصلاً خواسته او مطرح است یا نه، چیزی است که فیلم بحثی در مورد آن به میان می آورد).
از این گذشته، اساساً به نظر نمی‌رسد که چاره ای بهتر از کارهای خیر شکو برای بهتر کردن اوضاع و احوال آدم‌های اطرافشان و دنیایشان وجود داشته باشد. حتی اگر این وقف کار خیر شدن زندگی شکو، برای او و همسرش دردسرهایی پیچیده به بار بیاورد.

نویسنده: دکتر محمد هاشمی(دکتری فلسفه هنر و منتقد سینما و تئاتر)