بدون تاریخ، بدون امضا فیلمی به کارگردانی وحید جلیلوند، نویسندگی علی زرنگار و وحید جلیلوند و تهیه‌کنندگی احسان علیخانی و علی جلیلوند محصول سال ۱۳۹۵ است. این فیلم در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۹۷ به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۱۹ انتخاب شد.

بدون تاریخ؛ بدون امضا

بدون تاریخ؛ بدون امضا

مشخصات

کارگردان: وحید جلیلوند

بازیگران: امیر آقایی (دکتر کاوه نریمان)، نوید محمدزاده (موسی، پدر کودک فوت شده)، هدیه تهرانی (سایه، همسر و همکار دکتر)، زکیه بهبهانی (لیلا، مادر کودک فوت شده)، سعید داخ (مسئول بازرسی صحنه ی قتل).

محصول سال 1395

خلاصه داستان

دکتر کاوه نریمان، شاغل در سازمان پزشکی قانونی، وقتی شبانگاه در حال رانندگی است، با یک موتور تصادف می‌کند که روی آن یک زن و شوهر و دو بچه هستند، که یکی شان نوزاد و در آغوش مادرش است و دیگری کودکی با نام امیرعلی است. 

در اثر تصادف، موتور مرد (موسی) مقداری خسارت می بیند. موسی با عصبانیت، چندین بار از کاوه می‌خواهد که با مأمور راهنمایی و رانندگی برای کروکی کشیدن تماس بگیرد اما کاوه امتناع می‌کند و می‌گوید تمام خسارت موسی را خواهد داد (بعداً معلوم می شود علت امتناعش این بوده که بیمه ماشین تمام شده بوده و کاوه می‌ترسیده ماشین را بخوابانند.)
با وجود ناراحتی عصبی موسی، کاوه با اصرار پسربچه را داخل ماشین می برد و تلاش می کند او را معاینه کند چون امیرعلی می گوید پشت سرش کمی درد می کند و آن را می مالد.
موسی مقدار کمی پول برای جبران خسارت از کاوه قبول می کند و با موتور می رود، هرچند کاوه اصرار دارد برای معاینه ی دقیق تر امیرعلی به درمانگاه بروند.
نزدیک درمانگاه هم کاوه هرقدر پشت سر موسی چراغ و بوق می زند، موسی توجه نمی کند و به راه خود ادامه می دهد. صبح فردا در بین فوتی هایی که قرار است معاینه شوند، کاوه نام امیرعلی خانرودی را می‌شنود، همان پسری که دیشب با موتور پدرش تصادف کرده بود. 

کاوه به شدت ملتهب می شود چون احتمال می‌دهد که پسر بر اثر ضربه به سرش به خاطر تصادف او مرده است. فردا صبح، کاوه نگران از پشت دفتر شیشه ای همسرش، سایه، که همکارش نیز هست و او جنازه ی امیرعلی را کالبدشکافی کرده است، می‌بیند که سایه دارد با پدر و مادر امیرعلی صحبت می کند. 

سایه به آنها می گوید که چون مورد خاصی است باید علت مرگ را به آنها بگوید:
امیرعلی به خاطر سم ناشی از غذای فاسد مرده است. سایه از موسی می پرسد که آیا آنها در روزهای گذشته چیزی شبیه غذای مسموم نخورده اند؟
 موسی با لکنت و انگار چیزی را مخفی می کند، پاسخ منفی می دهد. هرچند کاوه می فهمد که تشخیص پزشکی قانونی مسمومیت از غذای فاسد بوده اما باز هم خودش پیگیر می شود که آیا تورم سر و مهره ی گردن کاملاً معاینه شده اند؟
و جواب می شنود که چون ضرورت نداشته معاینه ای عمومی شده است و موضع، در کالبدشکافی باز نشده است. در خانه ی حاشیه شهری و فقیرانه ی محسن و لیلا، و در حالی که خانواده شان برای مراسم کفن و دفن در خانه شان هستند، جدالی پنهان از چشم دیگران میان لیلا و موسی درمی گیرد. 

لیلا، موسی را به خاطر مرغ های ارزانی که به خانه می آورده و باعث مرگ فرزندشان شده است، سرزنش می‌کند و به موسی اطلاع می دهد که بعد از هفتم امیرعلی بچه ی دیگر را برمی دارد و از خانه ی محسن می رود. کاوه دوباره از سایه در مورد معاینه ی مهره های گردن امیرعلی پرس و جو می کند و هرچند تا به حال، قضیه ی تصادف را از سایه پنهان می کرده، اکنون با کنجکاوی های سایه مجبور می شود بگوید که با آنها در همان شبی که امیرعلی فوت کرده، تصادف کرده است.

سایه، کاوه را شماتت می کند که این قدر دیر، موضوع را به کاوه گفته و کاوه هم سایه را شماتت می کند که چرا کالبد شکافی دقیق تری انجام نداده، در حالی که در کالبدشکافی های عمومی تر، معمولاً آن معاینه ی دقیقی را که کاوه انتظارش را دارد، انجام نمی دهند.  
در نهایت سایه از کاوه می خواهد که موضوع را پیگیری نکند چون امیرعلی در بهترین حالت سه روز دیگر زنده می مانده و سپس از مسمومیت می مرده است. 

موسی به کشتارگاه مرغ می رود و با حبیب (مردی که مرغ های 2000 تومانی فاسد را به او فروخته بوده) گلاویز می شود و حین به هم ریختن وسایل کشتارگاه، مرغ های مرده ای را از دبه ای بر زمین پخش می‌کند که حبیب به صاحبکارش می گوید آنها را دور می ریخته یا به سگ ها می داده در حالی که واقعیت این است که به آدم های فقیر و بی پولی مثل موسی می فروخته است. مرغ هایی که باعث مسمومیت منجر به مرگ پسر موسی شده است. 

نقد فیلم بدون تاریخ، بدون امضا در خیرماندگار

رییس کشتارگاه دستور می دهد موسی را از ساختمان کشتارگاه بیرون کنند و حبیب را به گوشه ای می برد و شماتت و اخراج می کند.
بیرون ساختمان، یکی از دو کارگری که دلش برای موسی سوخته به او می گوید که سعی کند به جایی مثل پلیس 110 خبر بدهد چون دارند مرغ های مرده را که مدرک جرم کشتارگاه محسوب می شود، پنهانی از کشتارگاه خارج می کنند. موسی وقتی این را می شنود، دوباره با عصبانیت به سوی کشتارگاه مرغ حرکت می کند. 

در دادگستری معلوم می شود که موسی با حبیب درگیر شده و حبیب، تصادفاً حین درگیری مرده است. لیلا (همسر حبیب) پیگیر موضوع می شود و به او می گویند برای اثبات بی گناهی موسی باید مدرک و شاهد بیاورد و لیلا مدرکی ندارد.
کاوه به سراغ موسی در زندان می رود و به او می گوید که ممکن است امیرعلی نه توسط مرغ فاسد که به دلیل تصادف فوت کرده باشد. موسی، کاوه را به این دلیل که این موضوع را این قدر دیر گفته شماتت می‌کند و کاوه هم موسی را به این دلیل شماتت می کند که با وجود پیگیری های کاوه باز هم، آن شب امیرعلی را به درمانگاه نبرده است. 

موسی از کاوه می پرسد که اگر او آن شب امیرعلی را به بیمارستان می برد، امیرعلی نمی مرد؟ کاوه پاسخ این پرسش را نمی داند.
او تصمیم می گیرد درخواست نبش قبر بدهد تا پزشکی قانونی مهره ی گردن امیرعلی را معاینه ی دقیق کند تا مطمئن شود که علت مرگ، دقیقاً چیست، چون گمان می کند خودش ممکن است به خاطر تعللش در صحنه ی تصادف، و بعد هم در عدم بیان تردیدش در مورد علت مرگ، زندگی موسی و خانواده اش را خراب کرده است. 

در کشتارگاه، موسی صحنه جرم را بازسازی می کند و تأکید می کند که در حال دفاع از خود بوده که پای حبیب لغزیده و به درون یک محفظه ی کارگاه افتاده و سرش به جایی تیز برخورد کرده است. دو شاهد عینی هریک چیزی متفاوت می گویند و مأمور دادگستری نمی تواند نتیجه ی دقیق بگیرد.
سوالات متناقضش از موسی هم او و همسرش را به واکنش وامی دارد و عصبی می کند. کاوه هم شاهد این صحنه هاست. 

امیرعلی را نبش قبر می کنند و آخر شب، کاوه خودش به پزشکی قانونی می رود و کالبدشکافی مجدد امیرعلی را انجام می دهد، در حالی که اصولاً سایه باید صبح روز بعد این کار را می کرده است. در دادگاه رسیدگی به موضوع، کاوه اعتراف می کند که امیرعلی به خاطر آسیب دیدن مهره ی پشت گردن، ناشی از تصادف مرده است و کاوه هرچند در مورد این موضوع تردید داشته، 13 روز بعد درخواست تشریح داده است. 

قاضی دادگاه، حکم آزادی کاوه را با وثیقه به قیمت دیه می دهد تا بعداً برای کاوه تعیین مجازات شود. در ماشین، سایه از کاوه می پرسد که چرا کاوه نگذاشته که خود سایه جسد را تشریح کند و خود کاوه، نیمه شب این کار را انجام داده است؟ و وقتی جوابی نمی گیرد، از کاوه می پرسد که آیا واقعاً تصادف کاوه با موتور سیکلت باعث مرگ امیرعلی بوده است؟ ما جوابی نمی شنویم.

ویژگی­‌های فنی و تکنیکی فیلم

«بدون تاریخ بدون امضا» فیلمی با ساختار داستان گویی عمدتاً کلاسیک است و بنابراین، ویژگی های فنی نیز در خدمت پیشبرد داستان قرار دارند. در بعضی لحظات، اما تمهیدات فیلمبرداری یا تدوین به کمک گرفته شده تا موقعیت ملتهب، تأثیرگذارتر به تصویر کشیده شود. مثلاً جایی که اولین بار، کاوه به سمت جنازه ی امیرعلی می رود، دوربین با تراکینگ به عقب از جلوی او و سپس با تراکینگ به جلو از پشت سرش، ایجاد تعلیق و دلواپسی ای می کند که درون کاوه وجود دارد.
همچنین می توان به جایی اشاره کرد که بیرون کشتارگاه مرغ، یک کارگر به موسی می گوید که دارند مرغ های مرده ی فاسد را منهدم می کنند و موسی به سمت کشتارگاه به راه می افتد، تصویر قطع می شود به داخل دادگستری که همسر موسی با کارمند دادگستری در مورد جرم شوهرش صحبت می کند که این باعث می شود کنجکاوی تماشاگر برای جزئیات کاری که موسی کرده تحریک شود. 

پس کات دوربین در اینجا مقدار مهمی از اطلاعات را حذف می کند تا بعداً که ما به اندازه ی کافی ترغیب به ادامه ی تماشا شده ایم، آن اطلاعات را در اختیار ما بگذارد. هرچند عدم محرز شدن حقیقت برای بازپرس در صحنه ی بازسازی جرم، باز هم کنجکاوی را تا پایان فیلم، باقی می گذارد.
همچنین می توان به جایی اشاره کرد که کاوه شب هنگام به پزشکی قانونی برمی گردد تا در تنهایی کامل، امیرعلی را دقیقاً تشریح کند. قسمتی از آغاز کار او را می بینیم و سپس نماهایی از جاهای مختلف اداره را می بینیم که در سکوت، به تدریج از نور شب به نور صبح می رسد و سپس کاوه را می بینیم که متفکر و غمگین در سردخانه نشسته است:
برای فهمیدن نتیجه ی کالبدشکافی کنجکاویم اما در پایان این سکانس نتیجه را نمی بینیم و نمی دانیم و همین، در خدمت ابهام پایان فیلم قرار می گیرد.

ویژگی­‌های روایی

فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» عمدتاً بنا به مثلث پیرنگ رابرت مک کی، روایت شاه پیرنگی دارد. این فیلم دارای روابط علت و معلولی، واقعیت یکپارچه، زمان خطی، کشمکش فعال و قهرمان فعال و یکه (کاوه) است.  
با این حال، هرچند فیلم بر پایه ی الگوی شاه پیرنگ، روایت خود را پیش می برد، اما در جاهایی از طرح بسته ی کلاسیک بیرون می زند، زیرا قصد دارد برخلاف الگوی کلاسیک شاه پیرنگی که در آن همه چیز واضح و شفاف می شود، در اینجا چیزهایی در ابهام و حل نشده باقی بماند. 

محور ابهام در فیلم، این است که دلیل اصلی مرگ امیرعلی چه بوده است؟ آیا او به واسطه خوردن مرغ فاسد مرده است یا به خاطر تصادف با اتومبیل کاوه. حتی در پایان فیلم هم که کاوه در نهایت شهادت می‌دهد که مهره گردن امیرعلی آسیب دیده بوده و امیرعلی به این خاطر مرده بوده است، باز سوال سایه که آیا واقعاً امیرعلی از آسیب مهره ی گردن مرده است؟
و بدون پاسخ رها شدن آن، ابهام را باقی می گذارد. این پایان باز موجب می شود که برخی پیوندهای علت و معلولی قبلی گسسته شود و واقعیت به مرز نایکپارچگی برسد و بنابراین، مقداری از ویژگی های خرده پیرنگ نیز در فیلم رخ بنماید.

اهمیت فیلم در میان فیلم‌های دیگر کارگردان

وحید جلیلوند، غیر از فیلم «بدون تاریخ بدون امضا»، سه فیلم سینمایی دیگر ساخته است با نام‌های «زمهریر»(1388)، «چهارشنبه 19 اردیبهشت»(1393) و «شب، داخلی، دیوار»(1401).
فیلم‌های دیگر جلیلوند نیر همچون «بدون تاریخ بدون امضا» تنگناهای شخصیت هایش را در دوراهی تصمیم گیری‌های اخلاقی در موقعیت‌های دشوار به معرض نمایش می‌گذارد.

اهمیت فیلم بدون تاریخ، بدون امضا در خیرماندگار

کار خیر در فیلم «بدون تاریخ؛ بدون امضا» از چند جنبه قابل بررسی است:

1. شغل اجتماعی کاوه

که مسئولیتی است که نیکوکاری در آن حائز اهمیت است و بنابراین، سازمان پزشکی قانونی که کاوه در آن کار می کند نیز به طور غیرمستقیم با کار خیر در ارتباط است. هرچند طبعاً نهاد اجتماعی پزشکی قانونی یک بنیاد دولتی خیریه نیست. 

مثلاً در ابتدای فیلم می بینیم که کاوه کار زنی را که شوهرش او را کتک زده پیگیری می کند تا زن بتواند به طور قانونی حقوق فردی و اجتماعی خود را مطالبه کند.
هرچند جدیت کاوه در انجام کار برای این زن، آن را تنها در حد یک وظیفه ی شغلی روزمره برای کاوه نشان می دهد، اما همچنین نشان می دهد که کاوه با مقید بودن به وظیفه ی خود در کمک به مردم، به عنوان کار روزمره اش، کار خود را به نوعی نیکوکاری بدل کرده است. همچنین است وقتی که بار دیگر با جدیت،  در کمیسیون تأکید می کند کار پزشکی را که مقداری دقت ندارد و سهل انگار است، مجدداً بررسی کنند که منجر به توهین پزشک سهل انگار به کاوه هم می شود، اما کاوه را در انجام درست کارش که نوعی نیکوکاری است ثابت قدم نشان می دهد.

2. ویژگی شخصیت کاوه

بخش دیگری از ویژگی شخصیت کاوه به عنوان یک شخصیت نیکوکار، در تنگنای اخلاقی که برایش رخ می‌نماید، آشکار می شود. با توجه به اینکه امیرعلی به هرحال در اثر خوردن مرغ مسموم می مرده، او می‌تواند موضوع تصادف آن شب را به طور کامل فراموش کند و وجدان خود را راضی کند.
البته کاوه خطای اخلاقی ای مرتکب می شود و همان موقع که در این مورد شک می کند، موضوع را به سایه نمی گوید. 

سایه هم تشریح عمومی بیمار را انجام می دهد و متوجه اهمیت التهاب پشت سر جسد نمی شود. نتیجه این خطای کاوه این است که همسر موسی، موسی را مسئول مستقیم مرگ فرزندشان می داند و تصمیم به ترک موسی می گیرد و موسی که زندگی اش را نابود شده می بیند، به سراغ حبیب می رود و با او گلاویز می‌شود که به مرگ حبیب منتهی می شود. 

بنابراین خطای اخلاقی کاوه زندگی موسی را به تباهی می‌کشاند، هرچند کاوه چنین چیزی را نمی خواسته است و بقیه ی چیزهای منجر به از هم پاشیدگی زندگی خانوادگی موسی تصادفاً رخ داده است، اما اینکه کاوه از جایی تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا خطای اخلاقی خود را جبران کند، تا موسی تا حدی از دخالت داشتن ناخواسته در مرگ فرزندش مبری شود، کاوه را در نهایت تبدیل به یک شخصیت نیک اخلاقی به معنای عام می کند.

3. احتمال نوعی نیکوکاری خاص

 اما از سوی دیگر، پایانی که فیلم تدارک می بیند، احتمال نوعی نیکوکاری خاص را نیز برای کاوه باقی می گذارد. در پایان فیلم، این احتمال وجود دارد که کاوه پس از کالبدشکافی دقیق تر تشخیص داده که مرگ، واقعاً از آسیب مهره ی گردن نبوده است و بنابراین، کاوه با تصادفش نقشی در مرگ امیرعلی نداشته است. با این حال تصمیم گرفته در دادگاه، نظری خلاف واقع را علیه خودش اعلام کند. 

این دروغ، البته در بافتی اخلاقی قرار می گیرد که آن را به نوعی نیکوکاری نزدیک می کند. حداقل سه احتمال می تواند در این انتخاب اخلاقی وجود داشته باشد: 

یا کاوه قصد داشته به خاطر خطای اخلاقی اش برای نگفتن به موقع موضوع تصادف، باز هم به جبران خطایش ادامه دهد یا می خواسته از سر دلسوزی و خیرخواهی بیشتر، کاری کند که همسر موسی، موسی را مقصر اصلی مرگ امیرعلی نداند و کمک کند که زندگی آنها از هم نپاشد یا رابطه شان سرد نشود و یا ترکیبی از این دو نیت:
یعنی خواسته با کمک خیرخواهانه اش برای از هم نپاشیدن زندگی موسی و همسرش، خطای اخلاقی خود را نیز جبران کند.

نویسنده: دکتر محمد هاشمی(دکتری فلسفه هنر و منتقد سینما و تئاتر)