خورشید فیلم ایرانی در ژانر درام به کارگردانی "مجید مجیدی" و تهیه کنندگی "امیر بنان" محصول سال ۱۳۹۸ است. این فیلم به نویسندگی مشترک "مجید مجیدی" و "نیما جاویدی" است. خورشید برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر شده‌است.

خورشید

مشخصات:

محصول سال 1398

کارگردان: مجید مجیدی

بازیگران: روح الله زمانی (علی)، جواد عزتی (ناظم مدرسه)، علی نصیریان (هاشم)،  محمد موسوی فر (ممد)، شمیلا شیرزاد (زهرا)، ابوالفضل شیرزاد (ابوالفضل)، مانی غفوری (رضا)، صفر محمدی (سرایدار)، علی غابشی (مدیر مدرسه)، بابک لطفی (معلم مدرسه).

خلاصه داستان فیلم خورشید

چند پسربچه در حال دزدیدن چرخ های یک ماشین در پارکینگ یک مرکز خرید هستند که نگهبان پارکینگ یکی از آنها (ابوالفضل) را دستگیر می کند. پسر دیگر (علی) با نگهبان گلاویز می شود و آن دو فرار می کنند و نجات می یابند. علی به خواهر ابوالفضل (زهرا)، که مهاجر افغانی است که در مترو دستفروشی می کند، علاقه­مند است.
علی یکی از کبوترهای مورد علاقه ی هاشم (یک رئیس تبهکاران) را ربوده و وقتی یکی از افراد هاشم از ابوالفضل، سراغ علی را می گیرد، علی می ترسد که هاشم می خواهد برای دزدیدن کبوتر، علی را تنبیه کند و پا به فرار می گذارد. اما زیردست هاشم علی را می گیرد و پیش هاشم می برد. 

هاشم قصد تنبیه علی را ندارد، بلکه قصد دارد به علی مأموریتی بدهد. او از علی می خواهد در مدرسه ای ثبت نام کند که روبروی آن قبرستانی است که در آن زیرخاکیی پنهان است و راه رسیدن به آن آب انباری است که در زیرزمین این مدرسه قرار دارد. هاشم به علی وعده می دهد که اگر علی موفق به یافتن و آوردن زیرخاکی شود، اتاقی به علی می دهد تا علی بتواند مادرش را از بیمارستان (که به خاطر سوختگی و مشکلات روحی در آن بستری است) به خانه بیاورد.
علی به همراه ابوالفضل و محمد (گروهش) برای ثبت نام به مدرسه (مدرسه ی کودکان کار خورشید) مراجعه می­کنند، اما آقای زمانی، مدیر مدرسه می گوید از آغاز سال گذشته است و تنها می تواند تلاش کند آنها را در مدرسه ی دیگری ثبت نام کنند. اما علی به شدت سماجت می کند و حتی با سرایدار مدرسه که می خواهد او را از مدرسه بیرون بیندازد درگیر می شود و عاقبت، آنها با پادرمیانی ناظم مدرسه (آقای رفیعی) ثبت نام می­شوند. 

علی با ترفندی همان روز خودش را به زیرزمین می رساند که قفلی بر در انباری اش زده شده است. سپس با راهنمایی هاشم، داخل قفل اسید می ریزد و وارد زیرزمین می شود. اجازه گرفتن گاه و بیگاه علی از کلاس و دیر آمدن هایش سر کلاس برای سر زدن به زیرزمین و پاسخ های نادرستی که به سوالات معلم می دهد، باعث مسخره شدن توسط هم کلاسی ها و دعوای علی با دوتا از آنها می شود. علی را به دفتر می برند تا تنبیه شود اما رفیعی به جای اینکه او را تنبیه کند، از علی می خواهد به رفیعی یاد بدهد که با چه فنی دو پسر دیگر را کتک زده است. ضمن اینکه چاقویی که با آن بچه های دیگر را ترسانده، پنهان می کند و به مدیر نشان نمی دهد. در بیمارستان، علی اصرار می کند که اجازه دهند مادرش را با خود ببرد، اما مسئولین بیمارستان به خاطر حال بد روحی مادر علی اجازه نمی دهند. 

بیشتر بخوانیم:

قهرمان به کارگردانی اصغر فرهادی

کارمندان به آرامی به هم می گویند که مادر علی در آتش سوزی خانه شان سوخته، خواهر علی در این حادثه مرده و پدرش معتاد است. در مترو، زهرا به علی نهیب می زند که ابوالفضل را درگیر کار خلاف قانون کرده چون اگر بفهمند، او و ابوالفضل را به افغانستان برمی گردانند. علی هم به ابوالفضل نهیب می زند چون قرار نبوده ابوالفضل درباره ی این موضوع به خواهرش چیزی بگوید.
پدر معتاد محمد (از افراد گروه علی) سراغش می آید و از محمد می خواهد که برای انجام کاری که پول خوبی در آن است، به بندر برود. اما هرچه اصرار و ضرب و شتم می کند، محمد قبول نمی کند. در زیرزمین، یکی از معلمان بچه ها را می­بیند و مشکوک می شود، اما علی این طور وانمود می کند که در حال سیگار کشیدن در آنجا بوده و با اینکه معلم او را تنبیه می کند اما به کارشان در زیرزمین بیش از این مشکوک نمی شود. در مترو، مأموران دنبال دستفروشان می گذارند و علی به زهرا کمک می کند تا زهرا فرار کند. 

فردی که از طرف مالک مدرسه آمده، در مدرسه را بسته و همه ی بچه ها پشت در جمع شده اند. مدیر می گوید این مدرسه ی خیریه نه با کمک دولت که با حمایت های مردمی گذران می کند و هرچند مدتی است که آنها اجاره نداده اند، اما به زودی جشن نیکوکاری برگزار می شود و از مردم پول می گیرند و اجاره ی عقب افتاده را می دهند. اما وقتی نماینده ی مالک به مدیر توهین می کند که عُرضه ی اداره ی مدرسه را ندارد، مدیر از بچه ها می خواهد از دیوار مدرسه بالا بروند و مدرسه را اشغال کنند. سرانجام مالک به مدیر مدت کوتاه دیگری زمان می دهد تا پول اجاره را جور کند. مدیر برای دریافت کمک های مردمی ویدئویی به کمک رفیعی ضبط می کند.
او در این ویدئو می گوید که آنها در این مدرسه بچه های کار و بچه هایی را که آسیب دیده ی اجتماعی هستند، ثبت نام می کنند و به آنها مهارت های زندگی را می آموزند و همچنین مهارت کنترل خشم را تا در یک درگیری ساده تبدیل به مجرم نشوند. بچه هایی که خودشان از سرچهارراه ها جذب کرده اند. سپس می گوید که اکنون، دبیرستان کودکان کار خورشید با مشکل بودجه مواجه شده و اگر مردم در قبال این بچه ها قبول مسئولیت نکنند و کمک مالی نکنند، این مدرسه تعطیل خواهد شد. علی برای ادامه ی کارش در حفر تونل نیاز به مته دارد و آن را از هاشم می­گیرد. او حفاری با مته را در زمانی انجام می دهد که مدرسه به خاطر برگزاری جشن نیکوکاری شلوغ است و صدای مته میان هیاهوی جشن، شنیده نمی شود.

نقد فیلم خورشیدجشن نیکوکاری انجام می شود اما استقبال مردمی چندانی از آن نمی شود و مسئولین مدرسه از امکان ادامه ی بقای مدرسه ناامید می شوند. ابوالفضل در مدت حضور در مدرسه توانایی زیادی در یادگیری از خود بروز می دهد و رفیعی را مجاب می کند با مسئولان امر صحبت کند تا اجازه دهند او به مدرسه ی تیزهوشان برود. هرچند به دلیل افغانی بودن و کودک کار بودنش، مسئولان دولتی بر سر این کار سنگ بیندازند.
رفیعی متوجه پوسترهای تبلیغاتی مدیر مدرسه (حسین امانی) برای نامزدی شورای شهر می شود. امانی به رفیعی می گوید قصدش از این کار، فقط سرپا نگاه داشتن مدرسه است اما رفیعی با دلگیری از امانی می گوید: «همه اولش همین حرف را می زنند!». 

پدر محمد به مدرسه می آید و می خواهد باز هم محمد را با ضرب و شتم، از مدرسه به سر کار ببرد که بچه های مدرسه به دفاع از محمد بر سر پدرش می ریزند و پدر را کتک می زنند. اما محمد بچه ها را از پدرش دور می کند و درنهایت همراه پدر مدرسه را ترک می کند.
زهرا را در مترو می گیرند و نگهش می دارند تا به خاطر نداشتن شناسنامه به افغانستان برش گردانند. رفیعی به سراغ دختر می رود و او را از بازداشتگاه درمی آورد اما وقتی می بیند موهای زهرا را زده اند، به سراغ مسئول مربوطه می رود و یکی از فنون دعوا را که از علی یاد گرفته روی او پیاده می کند!
رفیعی به علی می گوید ابوالفضل با خانواده اش قصد دارد به افغانستان برگردد در حالی که او پراستعداد است و می تواند در مدرسه ی تیزهوشان پیشرفت کند و از علی می خواهد با ابوالفضل صحبت کند که از رفتن اش صرف نظر کند. اما علی بیشتر به این فکر می کند که اگر ابوالفضل هم برود، در کار حفر تونل به سوی زیرخاکی تنهاتر می شود و با وعده ی سهیم شدن بیشتر ابوالفضل در حاصل کارشان تلاش می کند ابوالفضل را از رفتن منصرف کند. 

آنها دوباره مشغول کندن تونل می شوند که سرایدار ساختمان (آقاصفر) تصادفاً داستان تونل کندن را متوجه می­شود اما موضوع را به آقای رفیعی نمی گوید، بلکه پس از بیرون رفتن همه ی بچه ها و کارکنان از مدرسه، خودش تلاش می کند به زیرخاکی دست یابد. اما وقتی به تنهایی موفق نمی شود، علی را هم به داخل فرامی خواند و آنها با یکدیگر به حفر تونل ادامه می دهند.
ابوالفضل مجبور می شود با خانواده اش به افغانستان برگردد. مدیر مدرسه از نامزدی شورای شهر پشیمان می شود و نمی تواند مدرسه را نگه دارد و مدرسه به ناگزیر تخلیه می­شود. هاشم و افرادش توسط پلیس دستگیر می شوند و اکنون علی کاملا در یافتن گنج تنهاست و این تنها امید اوست که بتواند با آن برای مادرش شرایط زندگی بهتری فراهم کند و هاشم هم نیست که بخواهد برایش خطری درست کند، اگر تمام گنج را برای خود بردارد.
پس برای آخرین بار وارد مدرسه ی تخلیه شده می شود و آخرین تلاش هایش را برای دسترسی به گنج می کند. اما وقتی با مشقت زیاد، گمان می کند به نتیجه رسیده، متوجه می شود که زیرخاکی ای در کار نیست و در واقع، یک بسته از مواد مخدر مورد معامله ی هاشم، تصادفاً در این آبراه افتاده بوده است.
علی که به شدت مستأصل و ناامید شده است، در راه خروج از آب انبار تا آستانه ی غرق شدن می رود. اما قبل از خروج از مدرسه ی خالی، زنگ مدرسه را که آقای رفیعی در حال درست کردنش بود (قبل از اینکه مأمور اداره ی مهاجرت، همراه با پلیس برای جلب ناظم به مدرسه بیاید و علیرغم مقاومت بچه ها او را به خاطر ضرب و شتم مأمور ببرد)، درست می کند به طوری که صدای زنگ دائمی­ای در محیط مدرسه می پیچد. 

ویژگی­‌های فنی و تکنیکی فیلم خورشید

فیلم «خورشید» فیلمی با شیوه ی داستان گویی کلاسیک است و ویژگی های فنی اش در خدمت روایت روان داستانی اش قرار دارد. در عین حال، به مدد فیلمبرداری هومن بهمنش و تدوین حسن حسندوست، می توان نشانه هایی در جنبه های تکنیکی هم دید که کارایی های مفهومی دارند.
مثلا در ابتدای فیلم و بعد از اینکه علی و دوستانش موفق می شوند از دست نگهبان مرکز خرید فرار کنند، دوربین از پایین، عظمت مرکز خرید را که شکلی دایره وار دارد به نمایش می گذارد. عظمتی از ثروت که ارتباطی با دنیای محنت بار و فقیرانه ی این بچه های کار پیدا نمی کند. سپس، تصویر دیزالو می شود به استخری دایره ای شکل در نمایی اکستریم شات و از بالا که آن هم شکل دایره ای دارد و بچه ها در آن آب تنی می کنند. 

در صحنه ی اول اسارت بچه ها در آن جهان عظیم و لوکس را می بینیم و در صحنه ی دوم، آزادی آنها را در جهان کوچک اما بازیگوشانه و کودکانه­شان. سپس، دایره ی استخر به شکلی شبیه خورشید درمی آید و نام خورشید هم در میانه ی آن نقش می بندد که نام دبیرستانی هم هست که بعداً بچه ها به خاطر گردانندگان آنها حس دیگری از شادی رهایی را دریافت می کنند. 

تأکید چندین باره ی فیلم روی کبوترهایی که در نماهایی اکستریم لانگ شات، در آسمان باز پرواز می کنند، بر همین علاقه به رهایی از دنیای بسته ای دلالت می کند که بزرگترها برای دنیای کودکانه ی علی ساخته اند. استفاده از نمای نقطه نظر، هم برای ارائه ی داستان از زاویه دید شخصیت و هم برای ارائه ی برخی احساسات و عواطف از نکات فنی غالب دیگر در این فیلم است.
مثلاً جایی که پدر معتاد محمد، او را با خود از مدرسه می برد، حس تنهایی و استیصالی که علی دارد، که نمی تواند کارها را آن طور که دوست دارد پیش ببرد، از طریق نمای نقطه نظر منتقل می شود. همچنین، مثلاً در جایی که یکی از معلمان یا دختربچه به زیرزمین می آیند و متوجه کارهای عجیب علی و دوستانش می شوند، نمای نقطه نظر به ایجاد تعلیق در داستان کمک می کند. 

در پایان فیلم هم نمای نقطه نظر علی از طریق وارد کردن تلفن همراه در حفره ای که علی ایجاد کرده است، کشش برای پیگیری داستان را موثرتر می کند. زوم بک های دوربین روی بخش های خالی مدرسه که صدای زنگ ممتد بر آن طنین انداز شده است، نیز کارکردی مضمونی دارد که در بخش های بعد درباره ی کارکردهای مضمونی آن سخن خواهیم گفت.

ویژگی­‌های روایی فیلم

فیلم «خورشید» بر اساس مثلث پیرنگ رابرت مک کی، از نوع شاه پیرنگ است. این فیلم یک قهرمان فعال دارد (علی)، زمان خطی، روابط علت و معلولی میان وقایع، واقعیت یکپارچه، کشمکش فعال و پایان بسته دارد. 

داستان اصلی مربوط به یافتن زیرخاکی توسط علی، برای هاشم به خوبی به داستان فرعی مربوط به مدرسه پیوند می‌یابد چون علی یک کودک کار است و مدرسه ی خورشید هم مدرسه ی کودکان کار است.
بنابراین مشکلات علی در راه رسیدن به هدفش با مشکلات مدرسه ی خیریه پیوند مناسبی در پیرنگ می یابد. همان طور که علی نمی تواند در راه انجام کار خیر خود (نجات مادرش از آسایشگاه) موفق باشد چون هیچ کس در دنیای اطراف نمی تواند به درستی همراهی اش کند، مدرسه ی خیریه نیز نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد، چون هیچ یاریگری ندارد. 

پایان فیلم، در عین اینکه داستان فیلم را می بندد، معنای نمادینی هم دارد:
هرچند این کار نیک برای کمک به بچه های کار، کاملاً به ثمر نمی‌رسد، اما اثر آن در دنیای این کودکان طنین انداز شده است.
علی، در آینده به نظر نمی‌رسد که دیگر تبهکار شود بلکه بیشتر به نظر می‌رسد که راه ناظم مدرسه­‌شان را در پیش گیرد و بنابراین، مدرسه کار خودش را به انجام رسانده است.

اهمیت فیلم در میان فیلم های دیگر کارگردان

فیلم های مجید مجیدی، عمدتاً به حضور نوعی معنویت در جهان شخصیت هایی می پردازند که هریک از لحاظی دچار محرومیت های فردی یا اجتماعی هستند. همچنین، بیشتر این فیلم ها، همیشه نسبت هایی هم در موضوع شان با امر نیکوکارانه می یابند. 

فیلم "پدر" 

فیلم «پدر» (1374) در مورد پسربچه ای است که با سرسختی فراوان می تواند ناپدری نظامی اش را به عنوان جایگزینی برای پدر خود قبول کند. 

فیلم پدر | منظومناپدریی که یکی از دلایل ازدواجش با زنی که از ازدواج قبلی اش دو بچه دارد، این است که خودش بچه دار نمی شود و می خواهد بچه های زنی دیگر را، به عنوان یک کار نیک، بزرگ کند. 

فیلم "بچه‌های آسمان"

فیلم «بچه های آسمان»(1375) درباره ی پسری است که می­خواهد کفشی را در نتیجه ی یک مسابقه برنده شود تا برنده شدنش جایگزینی برای فقر و محرومیت خانواده اش باشد. او ممکن است برنده نشود، اما این محرومیت، منجر به نوعی حس معنوی بالغانه در او می شود. 

 فیلم بچه‌های آسماندرهرحال، تلاش پسر برای برنده شدن مسابقه و به دست آوردن کفش، به عنوان نوعی فعالیت نیکوکارانه در این فیلم برجسته می شود. 

فیلم "رنگ خدا"

فیلم رنگ خدا (1377) درباره ی پسری نابیناست که به خاطر نابینایی اش توانایی ارتباطی معنوی با جهانش را پیدا می کند. رابطه ی پدر این پسر با او، بار دیگر به عنوان نوعی نیکوکاری مد نظر قرار می گیرد.

فیلم "باران"

 فیلم باران(1379)  درباره ی رابطه ی عاشقانه ی پسر روستایی کارگری با دختری افغانی است و از این بابت که مهاجران افغانی طبقه ای محروم در ایران هستند، این فیلم نگاهی نیکوکارانه به این قشر جامعه دارد. 

فیلم "بید مجنون"

فیلم بید مجنون(1383) درباره ی استاد دانشگاهی با سلوکی معنوی در زندگی اش است که وقتی بینایی اش را به دست می آورد، نمی تواند به عنوان مردی متأهل از زیبایی دختری چشم بپوشد. پس وقتی دوباره نابینا می شود، اهمیت محرومیت فیزیکی اش را در سیر و سلوک معنوی اش بیشتر درک می کند. 

فیلم "آواز گنجشک­ها"

فیلم «آواز گنجشک­ها»(1386) درباره ی مرد محروم و حاشیه نشین دیگری است که محرومیتش موجب تجربه هایی معنوی می­شود که از دسترس مردم دیگر که غرق در زندگی مادی روزمره هستند، دور است. 

فیلم خورشید تفاوتی با فیلم­های دیگر مجید مجیدی دارد که انتقاداتی سیاسی اجتماعی را در مورد دلایل و ریشه های زندگی تبهکارانه ی کودکان کار خود بیان می کند. در حالی که در فیلم های دیگر، بیشتر فضای معنویی که شخصیت ها در آن هستند، مد نظر مجیدی است.

نقد فیلم خورشید

اهمیت فیلم خورشید برای خیر ماندگار

فیلم «خورشید» به دلایل زیر، فیلمی مناسب برای نقد و بررسی در برنامه های موسسه خیر ماندگار است:

1. علی زمانی، شخصیت اصلی فیلم، قصد دارد راهی پیدا کند که مادرش را از آسایشگاه به خانه ببرد. بنابراین نیت او کاری نیکوکارانه است، اما روشی تبهکارانه را (کارکردن برای هاشم با هدف به دست آوردن زیرخاکی) برای نیکوکاری اش برمی گزیند. با این حال فیلم، علی را به عنوان یک کودک کار، چندان در این روش تبهکارانه اش مقصر نمی داند.
همان طور که او را چندان برای دزدیدن چرخ ماشین ها در ابتدای فیلم یا هر فعالیت تبهکارانه ی دیگر هم چندان مقصر نمی داند چون علی، کودکی معصوم است که در دنیایی از شر بزرگسالانه، تنها رها شده است.
پدرش معتاد و متواری است و مادرش، در اثر از دست دادن دختر و سوختگی خودش، دچار مشکلات روحی شده و تنها امکان ادامه حیات برای علی، در جامعه ای که هیچ نهاد و فرد نیکوکاری از او حمایت نمی‌کند، فعالیت‌های تبهکارانه است. بنابراین، فیلم انتقاد سیاسی- اجتماعی خود را نیز در این بخش دارد.

در جامعه ای که هیچ نهاد و فرد نیکوکاری از افراد نیازمند حمایت نمی‌کند، نتیجه ادامه فعالیت‌های تبهکارانه است.

2. مدرسه خیریه کودکان کار خورشید و مسئولانش، تمام تلاش خود را می کنند تا کودکان کاری همچون علی را گردآوری کنند و اجازه ندهند که آنها در دنیای شروری که آنها را دربرگرفته آسیب ببینند. اما این، نهادی است که تنها با کمک های مردمی می‌تواند امورات خود را بگذراند و دولت، عهده دار هیچ کمکی به آن نمی شود. اما کمک های مردمی هم با توجه به اینکه این مدرسه، خود در منطقه ای محروم جای دارد، دیگر نمی تواند کفاف هزینه های مدرسه را بدهد.
کار به جایی می رسد که مدیر مدرسه تصمیم می گیرد تلاش کند که عضو شورای شهر شود تا از طریق رایزنی های سیاسی این شغل، بتواند کمک مالی دولتی برای نگه داشتن مدرسه به دست آورد. اما چون خودش می داند که در یک فضای سیاسی-اجتماعی که سیاستمدارانش تشنه ی قدرت اند و نه شیفته ی خدمت، ممکن است نه تنها نتواند برای مدرسه حمایت دولتی به دست آورد، بلکه خودش هم غرق فساد دستگاه‌های دولتی شود، از ادامه ی کاندیدا شدن صرف نظر می‌کند. 

فیلم «خورشید» علاوه بر اینکه متناسب با پیرنگ داستانی اش، مسایل و مشکلات کار خیر آموزشی برای کودکان کار را نشان می­دهد، همچنان انتقادات سیاسی و اجتماعی خود را طرح می کند تا به این نتیجه برسد که:

 در فضایی که شر بر آن مستولی است، هر تلاشی برای کار خیر، سرانجام به بن بست می‌رسد.

3. با این حال، فیلم پایانی امیدوارانه دارد. زنگ مدرسه که توسط علی بر فضای مدرسه ی تخلیه شده طنین انداز می‌شود، بر این دلالت دارد که نیت خیر در راه اندازی و نگهداری این مدرسه کار خود را تا حدود زیادی کرده و اثر مثبت خود را بر زندگی علی و هم مدرسه ای ها، تا اندازه ای که واقعیت های مادی زندگی اجازه دهد، گذاشته است.
بنابراین فیلم، هر نوع تلاش و پشتکار شخصی را برای انجام کار خیر (حتی در دنیایی به شدت شرارت آمیز) تایید می‌کند و مثمر ثمر می‌داند، هرچند که در ظاهر، این گونه به نظر نرسد.

نویسنده: دکتر محمد هاشمی(دکتری فلسفه هنر و منتقد سینما و تئاتر)