چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت؛ عنوان فیلمی سینمایی ساختهٔ وحید جلیلوند محصول سال ۱۳۹۳ ایران است که در هفتاد و دومین دورهٔ جشنواره فیلم ونیز به روی پرده رفت و برنده جایزه "فیپرشی" شد.
جایزه «فیپرشی»، جایزهای است که توسط هیات داوری که از منتقدان منتخب «فدراسیون بینالمللی منتقدان» تشکیل شده، در حاشیه چند جشنواره مهم سینمایی از جمله کن، ونیز و ورشو به فیلم برگزیده اهدا میشود.
مشخصات فیلم "چهارشنبه 19 اردیبهشت"
کارگردان:
وحید جلیلوند
بازیگران:
نیکی کریمی (لیلا)، امیر آقایی (جلال)، برزو ارجمند (اسماعیل)، شاهرخ فروتنیان (خسرو)، وحید جلیلوند (علی)، مانیا علیجانی (صنم)، سحر احمدپور (ستاره)، میلاد یزدانی (مرتضی).
محصول سال 1393
خلاصه داستان
روایت اول؛ تهران، 19 اردیبهشت، سهروردی شمالی
لیلا به محلی میرود که در روزنامه آگهی داده شده سی میلیون وام بلاعوض میدهند، اما می بیند که افراد بیشماری برای گرفتن این وام آمده اند و ناامید می شود. اما در همین حین مردی آشنا را می بیند که در میان شلوغی و همهمه ی مردم منتظر برای وام، دستگیرشده سوار ماشین پلیساش می کنند.
شب، نزدیک همین محل که دیگر خلوت شده است، دوباره منتظر می شود و وقتی همان مرد از آن محل خارج می شود، خود را به او می رساند.
مرد، جلال آشتیانی است که سال ها پیش با لیلا نامزد بوده، اما نامزدیشان، ظاهراً به خاطر پشیمان شدن جلال، به هم خورده است. لیلا که همراه دختر کوچکش است، برای جلال تعریف می کند که چگونه زندگی خوبی با همسرش داشته اما اکنون، همسرش به دلیل تصادف، معلول و خانه نشین شده است و پول عمل جراحی اش را ندارند. در حالی که پزشکان گفته اند در صورت عمل به احتمال زیاد سلامتی اش را به دست خواهد آورد.
جلال با لیلا سوار اتوبوسی می شود که لیلا را به مسیر خانه اش می برد و در اتوبوس به او می گوید پول را برایش فراهم خواهد کرد و از لیلا می خواهد با دفترش تماس بگیرد.
در خانه، لیلا طی گفتگویش با علی (همسرش) به او می گوید که وام شان جور شده است، اما با پیگیر شدن علی در جزئیات، لیلا مجبور می شود به علی بگوید که وام دهنده، جلال، نامزد سابقش است. علی به لیلا مشکوک می شود که شاید بخواهد به رابطهی سال های پیش خود برگردد و لیلا از این بابت از علی دلخور می شود.
روایت دوم؛ تهران، دهم اردیبهشت، خیابان پامنار
ستاره، دختری جوان، به محض اینکه وارد خانه می شود، با پرسشهای خشن پسرعمه اش، اسماعیل مواجه می شود. اسماعیل که دوست دارد با ستاره ازدواج کند، ستاره را ترک موتور مرتضی(خواستگاری که عمهی ستاره به او جواب رد داده است) دیده است.
ظاهراً پدر و مادر ستاره مردهاند و ستاره اکنون با خانوادهی عمه اش زندگی میکند. ستاره به اسماعیل می گوید که مدتی است بدون اجازه ی عمه اش، با مرتضی ازدواج کرده و اسماعیل را خشمگینتر می کند.
ستاره پیش مرتضی می رود و از او می خواهد به طور صوری به خواستگاری اش بیاید تا مشکل، حل شود. مرتضی هم، با وجود اینکه بارها قبل از این به خواستگاری آمده و به خاطر نداشتن پدر و مادر، جواب منفی شنیده است، باز هم قبول میکند، اما دم در خانه، عمه دوباره جواب منفی به مرتضی میدهد و مشغول جر و بحث با اوست که اسماعیل سر میرسد و برای عمه فاش می کند که ستاره با مرتضی ازدواج کرده است.
اسماعیل با مرتضی گلاویز میشود و دست مرتضی ناغافل به بینی مجتبی می خورد و بینیاش میشکند. اسماعیل از مرتضی شکایت می کند و مرتضی زندانی میشود. در ملاقات زندان معلوم میشود که ستاره باردار است. ستاره به مرتضی میگوید که از جایی پول لازم برای پرداخت دیه و خروج مرتضی از زندان را فراهم خواهد کرد، اما مرتضی به ستاره مشکوک میشود که از کجا می خواهد پول جور کند و بدون اینکه حرف ستاره را کاملا بشنود، مکالمه را پایان میدهد.
روایت سوم؛ تهران، 19 اردیبهشت، سهروردی شمالی
جمعیت انبوهی پشت در دفتری که جلال سه روز آخر هفته، آن را از دوستش، خسرو قرض گرفته است، منتظرند. افسر پلیس، به خاطر اینکه جلال با این کارش (چون فقط برای پرداخت یک وام سی میلیونی در روزنامه آگهی داده و باعث حضور جمعیت زیادی در مکان مسکونی شده است) اغتشاش به وجود آورده او را دستگیر میکند و می خواهد به کلانتری ببرد، اما درنهایت به جلال تا پایان همان روز وقت میدهد تا این غائلهای را که درست کرده ختم به خیر کند.
جلال و خسرو به سرعت تمام تلاش می کنند تا با همه مراجعه کنندگان مصاحبه کنند، اما در پایان روز، انتخاب میان همهی این آدمهایی که دچار گرفتاری های فراوان هستند و به این پول نیاز دارند، سخت میشود. بالاخره جلال با خسرو موافقت می کند که برگه درخواست یکی از درخواست کنندگان را به تصادف از میان برگهها درآورد و پول را به همان فرد بدهد.
اسم ستاره درمیآید، اما جلال قبل از این 15 میلیون هم به لیلا قول داده تا خرج عمل جراحی شوهرش کند و او اکنون تنها میتواند 15 میلیون به ستاره بدهد. اما وقتی ستاره میگوید بچه ای در راه دارد و با 15 میلیون نمیتواند پدر بچه ای را که در شکم دارد از زندان بیرون بیاورد، جلال سعی میکند با سکه های پس انداز همسرش این پول را برای دختر تأمین کند.
معلوم میشود که یازده سال پیش یکی از دو بچهی جلال به خاطر اینکه هیچ کس پنج میلیون به جلال قرض نداده، فوت شده است. حالا جلال سعی میکند اجازه ندهد برای یک نفر دیگر هم اتفاق مشابهی بیفتد. اما او یک فرهنگی است و پول چندانی ندارد غیر از پول ماشینی که دزدیده شده بوده و حالا که پیدا شده، تصمیم گرفته آن را بفروشد و خرج این کار کند.
همسر جلال از جلال میخواهد که بتواند مصیبتی را که بر آنها نازل شده تاب آورد و بیش از این، خودش و خانواده اش را اذیت نکند، اما جلال به همسرش میگوید که او حال جلال را نمیفهمد و همسر جلال از او دلگیر میشود.
روزی که ستاره به دفتر آمده تا پول را از جلال بگیرد، جلال با خانه ی لیلا تماس میگیرد تا قرار دادن 15 میلیون را با او بگذارد. اما لیلا، چون همسرش به گرفتن این پول از جلال راضی نیست، تلفن را پاسخ نمیدهد و درنهایت جلال همهی سی میلیون تومان را به ستاره میدهد.
ویژگیهای فنی و تکنیکی فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت
عمده این فیلم در فضاهای داخلی و با حضور دو یا سه نفر در کادر رخ میدهد و صحنههای اندکی، خارجی هستند. فیلم، بیشتر روی روابط میان آدمها به شکلی واقع نمایانه متکی است و همچنین، بر ترسیم موقعیتی که سه شخصیت اصلی فیلم در آن درگیرند. پس ویژگیهای فنی و تکنیکی فیلم نیز در خدمت همین بیان واقع نمایانه قرار گرفته است.
با این حال، در لحظاتی از فیلم که فیلمساز خواسته تماشاگر، از نظر احساسی بیشتر با موضوع درگیر شود، گاهی از تمهیدات تکنیکی بیشتری استفاده کرده است (هرچند در این موارد هم عمده ی انتقال بار احساسی شخصیتها را بر دوش بازیگری گذاشته است).
مثلاً در اولین مصاحبهای که جلال دارد، زنی برای وی تعریف میکند که چگونه پس از مرگ شوهر کارگرش، صاحبکار شوهر نه تنها پول دیه او را نداده و زن را از شکایت برحذر داشته است، که حتی به زن تعرض هم کرده است. اما هرچه تعریف داستان توسط زن به فاجعه نزدیکتر می شود، صدای زن مبهمتر میشود و تبدیل به صداهایی آزاردهنده درون سر مرد می شود که از شنیدن فاجعه پیش آمده برای زن بسیار متأثر شده است.
دوربین هم با زوم این به صورت جلال نزدیک می شود تا این تأثیر آزاردهنده را بیشتر کند.
ویژگیهای روایی فیلم
فیلم، بنا بر مثلث پیرنگ در کتاب «داستان» رابرت مک کی، روایت خرده پیرنگ چندپیرنگی دارد. فیلم، سه شخصیت (لیلا، ستاره، جلال) دارد که میتوان همه را اصلی دانست و همچنین سه داستان دارد. با این حال ساختار پیوسته و یکپارچه و روابط علت و معلولی کاملی که میان وقایع فیلم ایجاد میشود، آن را دارای ویژگی شاه پیرنگ می کند (قرض گرفتن پول برای عمل جراحی شوهر لیلا و همچنین نامزدی سابق او با جلال، لیلا را با داستان جلال مربوط می کند. ستاره هم پول را برای آزاد کردن شوهرش از زندان نیاز دارد و بنابراین با داستان جلال مربوط می شود).
از سوی دیگر به خاطر اینکه کنش اصلی (پرداخت وام بلاعوض سی میلیونی) از سوی جلال رخ میدهد میتوان او را شخصیت اصلی یا قهرمان یکه نامید که از این جهت نیز، روایت فیلم به ساختار شاه پیرنگی نزدیک میشود.
فیلم، حتی این ساختار به هم پیوسته را با تغییر نقطه دید در داستانهای مختلف به معرض نمایش میگذارد. مثلاً در ابتدای فیلم که لیلا میان خیل درخواست کنندگان وام است، از میان جمعیت، جلال را میبیند که انگار توسط پلیس دستگیر شده است.
در داستان سوم، این بار همین دستگیر شدن را از زاویه دید جلال میبینیم. همچنین در داستان اول، جایی سربازی را میبینیم که به محافظت از دفتر خسرو گماشته شده است. سنگی به شیشهی دفتر میزنند و خسرو از بالکن دفتر به سرباز گلایه میکند که وظیفه اش را به درستی انجام نمی دهد.
همچنین در همین جا، لیلا بیرون دفتر منتظر است و سرباز با خشونت از او می خواهد که از اطراف دفتر دور شود و لیلا به عنوان اینکه خانه اش کمی آن طرف تر است، کمی آن طرف تر به انتظار می ایستد.
در داستان سوم، همین موضوع سنگ زدن به شیشه این بار، از داخل دفتر توسط تماشاگر، جلال و خسرو تجربه می شود. همچنین، این بار از دید جلال، وقتی از دفتر خارج می شود، لیلا را می بینیم که به جلال نزدیک می شود در حالی که در روایت اول، از دید لیلا به جلال نزدیک می شدیم.
این تأکید بر روابط علت و معلولی که با تغییر زاویه ی دید روایت به دست می آید، هم فیلم را به ساختار روایی شاه پیرنگ نزدیک می کند. در هرحال، روایت فیلم توانسته تنگناهای سختی را که شخصیت ها در آن درگیرند به درستی تصویر کند.
اهمیت فیلم "چهارشنبه 19 اردیبهشت" در میان فیلمهای دیگر کارگردان
وحید جلیلوند، غیر از فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت»، سه فیلم سینمایی دیگر ساخته است با نام های «زمهریر»(1388)، «بدون تاریخ، بدون امضا«(1395) و «شب، داخلی، دیوار»(1401).
از این میان «بدون تاریخ، بدون امضا» در داخل و خارج تحسین های بیشتری دریافت کرده و جایزههای زیادی گرفته است. «بدون تاریخ، بدون امضا» نیز همچون «چهارشنبه 19 اردیبهشت» تنگناهای شخصیتهایش را در دوراهی تصمیمگیریهای اخلاقی در موقعیتهای دشوار به معرض نمایش میگذارد، اما روایت فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» بیش از «چهارشنبه 19 اردیبهشت» به سوی روایت کلاسیک (شاه پیرنگ) میل میکند.
اهمیت فیلم برای نمایش و نقد در خیر ماندگار
هرچند فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» سرمایه گذارهایی دارد که نهادهای دولتی و خصوصی خیریه محسوب میشوند (سازمان بهزیستی کشور و موسسه خیریه مشیز)، با این حال، داستان فیلم اصلا به نهادهای خیریه (چه دولتی و چه خصوصی) اشاره نمیکند بلکه بر کار خیر فردی یک شخصیت تمرکز میکند که البته این کار خیر فردی هم ویژگیهای پیچیده ای دارد که منجر به درام جالبی شده است.
برای مطالعه:
جلال برای این میخواهد سی میلیون تومان به یک نفر وام بلاعوض دهد که سالها پیش کسی چنین کار خیری را برای خودش نکرده است و بچه اش مرده است. او در واقع، این کار خیر را میخواهد برای درمان روانی خود انجام دهد که یازده سال است از اتفاق مرگ بچه اش به خاطر سلب شدن کار خیر از او در عذاب روانی است، اما از سوی دیگر حین همین کار خیر، خانواده و به خصوص همسرش را آزار می رساند.
همچنین، او تمام انبوه مردمی را که به امید سی میلیون تومان آمده اند (غیر از یک نفر که او را هم با نوعی قرعه کشی و بخت آزمایی انتخاب می کند) ناامید می کند و بنابراین، کار خیرش وجوه شر زیادی دارد.
علاوه بر اینکه حتی ستاره را هم آزار میدهد وقتی به جای سی میلیون وعده داده شده میخواهد به او 15 میلیون تومان بدهد. پس وجه خودخواهانهای که در نیت خیرخواهانه جلال وجود دارد، به جای منشأ خیر، منشأ شر می شود. البته در دو داستان دیگر هم کار خیر فردی، مورد تأمل است اما نیکوکاری در دو مورد دیگر، بیشتر به نیکی کردن زنی نسبت به مردش توجه دارد و با نیکوکاری در سطح اجتماعی به مفهوم مورد نظر ما فاصله دارد.
این نکته هم قابل توجه است که فیلم، رویکرد مردسالارانهای را هم در این موضوع نیکوکاری در سطح خانواده، مورد انتقاد قرار میدهد:
از آنجا که مردان فیلم، نیکوکاری زنان خود را نمیفهمند و نسبت به آنان سوء ظن یا سوء تفاهم دارند و آن طور که خود زنان میگویند، مردانشان نسبت به آنان بی معرفتاند.
بنابراین فیلم، نیکوکاران واقعی را زنان فیلم میداند که بدون چشمداشت، به همسرانشان نیکی میکنند اما شوهران شان نیکی آنان را نمیبینند و نمیفهمند.
نویسنده: دکتر محمد هاشمی(دکتری فلسفه هنر و منتقد سینما و تئاتر)