فیلم سینمایی خانه‌ای در خیابان چهل و یکم نگاهی روانشناختی به بحران برآمده از قتل ناخواسته و قصاص در یک خانواده دارد که مستلزم تعمیق کاراکترها و نیاز دراماتیک آنها است نه مواجهه‌های کلیشه‌ای و سرانجامی قابل پیش‌بینی.

فیلمنامه "خانه‌ای در خیابان چهل و یکم" به نوعی الهام گرفته شده از داستانی است که یکی از مهمانان برنامه "ماه عسل" آن را روایت کرده بود.
در داستان اصلی، نتیجه بحران زندگی مهمان برنامه با بخشش همراه بود که باعث شد مخاطبین تلویزیون تحت تاثیر قرار بگیرند و حالا نسخه‌ای سینمایی از این داستان ساخته شده است.

خانه‌ای در خیابان چهل و یکم

خانه‌ای در خیابان چهل و یکم

مشخصات:

کارگردان:
حمیدرضا قربانی 

"حمیدرضا قربانی" بعد از فیلم "خانه‌ای در خیابان چهل و یکم"، تنها یک فیلم سینمایی دیگر با نام "مغز استخوان"(1398) ساخته است.

بازیگران:
مهناز افشار (فروغ)، علی مصفا (محسن)، سهیل رضوی (شکوه)، سارا بهرامی (حمیده)، مانی رحمانی (سعید)، مانیا علیجانی (صنم)، علیرضا کمالی (مرتضی).

محصول 1394

خلاصه داستان: 

مرتضی و محسن، دو برادر، در مغازه موروثی بلورفروشی شان بر سر مسائل مالی با یکدیگر درگیر می شوند و محسن تصادفاً سعید را به قتل می رساند و در جایی مخفی می شود (مرتضی در مسایل مالی و کاری بی مبالات است و اموال خانودگی را به هدر می دهد و حین جدال نیز محسن را تحت فشار گذاشته که مغازه را بفروشند و سهم او را بدهند. همچنین با چک محسن چک کشیده و مقروض شده و بابتش پاسخگوی محسن نیست). محسن مادرش را پنهانی فرامی خواند و از مادر می خواهد که به خاطر پشیمانی اش، او را به پلیس تحویل دهد و مادر (شکوه) قبول می کند.

خانه‌ای در خیابان چهل و یکم

 اکنون، در مورد خواست فروغ (همسر مرتضی) مشکل مهمی وجود دارد: فقط دو نفر طبق قوانین می توانند برای محسن تقاضای قصاص داشته باشند: شکوه و سعید (پسر مرتضی). سعید تا رسیدن به سن قانونی نمی تواند درخواست دهد اما شکوه می تواند. البته این درخواست در صورتی اجرا خواهد شد که وقتی سعید به سن قانونی برسد، او هم قصاص عمویش را تقاضا کند.
شکوه با حمیده و فروغ صحبت می کند و سرانجام تصمیم می گیرد که تقاضای قصاص خود را بدهد. تا زمانی که سعید به سن قانونی برسد و بتواند درخواست قصاص دهد، محسن می تواند به قید وثیقه آزاد شود و در زندان نماند. حمیده با وجود مخالفت خود محسن و شکوه، و برای خاطر دخترش صنم که در این فاصله بی پدر نماند، محسن را از زندان بیرون می آورد و برای او خانه ای می گیرد و خود، بین دو خانه رفت و آمد می کند. 

فروغ، از اینکه خانواده محسن باز هم با همدیگر هستند، اما خانواده خودش متلاشی شده است ابراز ناراحتی می کند و سرانجام تصمیم می گیرد آپارتمانی را که در آن حال خوبی ندارد، ترک کند و حتی پرنده های قفسی را که مرتضی به آن دلبستگی داشت و سعید هم دارد، با خود ببرد. اما پس از اینکه اثاث را بار کامیون می کنند، محسن، دم در از کارگران می‌خواهد که بار کامیون را خالی کنند.
سعید دم در می آید و محسن را می بیند و به شدت عصبانی می شود و او را به خاطر قتل پدرش به باد کتک می گیرد. دوربین روی اثاثیه ی خانه به بیرون حرکت می کند و روی عنوان کوچه (خیابان چهل و یکم) متوقف می شود.

خانه‌ای در خیابان چهل و یکم

ویژگی‌­های فنی و تکنیکی فیلم خانه‌ای در خیابان چهل و یکم

عمده ی فیلم در فضاهای بسته ی ساختمان آپارتمانی است که سه خانواده (شکوه، خانواده ی مرتضی و خانواده محسن) زندگی می کنند و چند صحنه ی دیگر هم در فضاهای بسته رخ می دهند. ارتباط‌های آدم ها مهم است و واکنش آنها نسبت به هم در موقعیت پیش آمده بنابراین نماها عمدتاً تو شات یا نهایتاً تری شات هستند.
حرکت های دوربین نیز بر مبنای همین روابط چندنفره شکل گرفته است. تنها حرکت نامتعارف تر دوربین در پایان فیلم است که دوربین تراکینگی روی اسباب و وسایل روی زمین دارد و بعد، با حرکتی شبیه کرین از خانه خارج می شود، روی دیوارهای باران زده حرکت می کند و به عنوان کوچه (خیابان چهل و یکم) می رسد که بعد، با اضافه شدن گرافیکی «خانه ای در» به عنوان فیلم تبدیل می شود. 

این پایان بندی ویژه به نوعی بر لرزان بودن روابط شخصیت ها دلالت می کند: به نظر می رسد که سعید پس از گلاویز شدن و زدن عمویش او را ظاهراً خواهد بخشید، اما این رابطه هیچ گاه رابطه ی محکم خانوادگی سابق نخواهد شد. همچنین در ابتدای فیلم هم یک مونتاژ موازی قابل توجه‌تر وجود دارد:
جدال مرتضی و محسن مدام قطع می شود به دویدن شکوه پریشان احوال و نگران به سمتی که نمی دانیم کجاست و سرانجام متوجه می شویم که شکوه، مادر محسن و مرتضی است و این صحنه های دویدن مربوط به بعد از خبرشدنش درباره ی قتل مرتضی توسط محسن است.
این جابجایی زمانی در مونتاژ، تعلیق ابتدای فیلم را افزایش می دهد و ما را نسبت به ادامه داستان، که بفهمیم دلیل دویدن شکوه چیست، ترغیب می کند و به اصطلاح، قلاب ابتدای فیلم را برای به دام انداختن مخاطب، به درستی می‌اندازد.

ویژگی‌­های روایی فیلم

فیلم، بنا بر مثلث پیرنگ در کتاب «داستان» رابرت مک کی، روایت خود را از لحاظی بر مبنای شاه پیرنگ و از لحاظی بر مبنای خرده پیرنگ قرار داده است. فیلم، یک قهرمان یا شخصیت اصلی ندارد و به جایش بر روابط میان شخصیت ها در یک موقعیت تأکید کرده است. 

در عین حال دارای نقاط عطف مشخصی است که بر مبنای انتخاب اخلاقی شخصیت ها بنا شده است. مثلاً انتخاب محسن که از مهلکه ی قتل ناخواسته ی برادرش فرار کند یا نکند.
انتخاب شکوه که محسن را تحویل پلیس بدهد یا ندهد، انتخاب شکوه که تقاضای قصاص بکند یا نکند، انتخاب سعید که درخواست قصاص بکند یا نکند، انتخاب حمیده که وثیقه بگذارد یا نگذارد تا محسن به صورت موقتی از زندان آزاد بشود یا نشود و...
همچنین، پایان فیلم، به سیاق فیلم های خرده پیرنگ، از نوع پایان باز است که بر لرزان بودن روابط آدم های خانواده، حتی در صورت رخ دادن بخشش ظاهری دلالت دارد. فیلم توانسته تا حدودی پیچیدگی روابط شخصیت ها در این موقعیت ویژه را به تصویر بکشد:
افراد یک خانواده که نمی خواهند حرمت هم را بشکنندف اما ناخواسته رودرروی یکدیگر قرار گرفته اند و نیاز به گرفتن تصمیم های عقلانی و اخلاقی درستی دارند که هم روابط خانوادگی شان بیش از این دستخوش ازهم پاشیدگی نشود و هم بتوانند حقوق خود را بگیرند و با وجدان راحت تری به زندگی شان ادامه دهند. 

اهمیت فیلم خانه‌ای در خیابان چهل و یکم برای نمایش و نقد در خیر ماندگار

کار خیر در فیلم «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم» عمدتاً متمرکز بر مقوله بخشش است. برادری ناخواسته برادر خود را در یک درگیری به قتل رسانده و حال، اگر قرار است خانواده ها دچار فروپاشی و از هم پاشیدگی نشوند، همگی باید میزانی از بخشش را از خود نشان دهند. ارزش فیلم در این است که موضوع بخشش را به عنوان یک کار نیک، ساده برگزار نمی کند و پیچیدگی ها و مراتبی برای آن قایل است.
بنابراین، مثلاً فروغ ممکن است به شدت به دنبال قصاص برای شوهرش باشد، اما اولاً آن را برای حال خوب پسر خود، سعید می­خواهد و ثانیاً نمی خواهد این خواسته به شکلی انجام شود که احترام بقیه ی اعضای خانواده از دست برود. به خصوص، نمی خواهد به صنم (دختر حمیده و محسن) ضربه ی روحی و عاطفی بخورد.
بنابراین، او در سطحی،  و نه کاملاً، از  قبل خانواده ی محسن را بخشیده است، هرچند آنها گاهی با محسن، به واسطه ی رابطه مادری یا همسری شان همراهی کنند. 

فروغ گاهی از آنان دلشکسته می شود یا حتی به خاطر تصمیم هایشان با آنان مشاجره می کند اما همواره سعی می کند که خوددار باشد. متقابلاً شکوه، محسن و حمیده هم داغ خودشان و خانواده ی مرتضی را درک می کنند و به فروغ و سعید برای بدرفتاری هایشان در قبال آنها حق می دهند و سعی می کنند به اشکال مختلف رضایت آنان را فراهم آورند و زندگی خود را نیز حفظ کنند که این نیز به نوعی کار نیک محسوب می شود.
اما تقریباً هیچ نهاد اجتماعی در فیلم وجود ندارد که این خانواده ها برای رفع و رجوع درگیری هایشان در این موقعیت پیچیده به آن مراجعه کنند و بتوانند با کمک آنها تصمیم های درست تری در موقعیت های حساس بگیرند. تنها یک وکیل آشنای فروغ در فیلم وجود دارد که گاهی مشاوره هایی به فروغ و سعید، برای تصمیم گیری های درست تر می‌دهد.

نویسنده: دکتر محمد هاشمی(دکتری فلسفه هنر و منتقد سینما و تئاتر)